گروه حوادث- معصومه مرادپور/ پسر نوجوانی که در جنایتی هولناک همکارش را با کارد سلاخی به قتل رسانده و سرش را درون چاهی انداخته بود صبح دیروز در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، هشتم خرداد سال ۹۵ با پیدا شدن جسد بدون سر مرد جوانی در داخل یک خودروی پراید درحاشیه جاده ساوه مأموران با جنایت هولناکی روبهرو شدند وسپس سر بریده این مرد جوان راهم در فاصله 200متری در داخل یک کانال آب پیدا کردند.با تکمیل تحقیقات پلیسی روشن شد جسد متعلق به مرد ۲۷ سالهای بهنام کریم است که تا مدتی پیش در یک کشتارگاه واقع در رباط کریم کار میکرد.
بازجویی از همکاران مقتول نشان داد این جوان با تعدادی از کارگران نوجوان افغانستانی اختلافاتی داشته است تا اینکه یک کارگر 17ساله کشتارگاه به نام فرید لب به اعتراف گشود و پرده از جنایت برداشت.پرونده متهم برای محاکمه متهم درشعبه پنج دادگاه کیفری استان تهران مطرح شد.
در جلسه دادگاه پدر و مادر قربانی برای متهم نوجوان خواستار حکم قصاص شدند سپس فرید در دفاع از خود گفت: پدرم بیمار بود و وضع مالی خوبی نداشتیم. پدر و مادرم افغانی هستند با آنکه در ایران به دنیا آمدهام اما نتوانستهاند برایم شناسنامه بگیرند. من به ناچار درسم را رها کردم و از 10 سالگی در کشتارگاه مشغول به کار شدم. کریم ایرانی بود و در آنجا کار میکرد اما همیشه با او اختلاف داشتم. به همین خاطر او را کشتم.
دراین پرونده در نهایت قاتل به قصاص نفس محکوم اما این حکم با نقض قضات دیوانعالی روبهرو شد سرانجام روز گذشته این پرونده تکان دهنده باردیگر در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی اصغر عبداللهی و با حضور قاضی واعظی بررسی شد در ابتدای جلسه اولیای دم قصاص متهم را از قضات دادگاه درخواست کردند. سپس متهم که اکنون به سن 20سالگی رسیده است پای میز محاکمه ایستاد تا به سؤالات قضات دادگاه پاسخ دهد.
در زمان ارتکاب جنایت چند ساله بودی؟ 17سال داشتم
ماجرا را توضیح بده؟ یک روز قبل از قتل، کریم سراغم آمد او برایم آبمیوه خرید وقتی خوردم بیهوش شدم روز بعد به من گفت: وقتی بیهوش بودی به تو تعرض کردم و از این صحنه فیلمبرداری کردم. بعد گفت اگر حرفایش را گوش نکنم این فیلم را به خانوادهام نشان خواهد داد او از من خواست عصر به سراغش بروم تا درسرقت کمکش کنم چون از کار اخراج شده و بیکاربود من هم رفتم و از یکی از دوستانم چاقوی سلاخی گرفتم وعصر همان رو ز سوارخودروی کریم شدم او اول من را به شهرک ولیعصر برد تا باهم ضبط ماشین بدزدیم اما نتوانستیم بعد من را به رباط کریم برد من عقب خودرو نشسته بودم وقتی متوجه شدم او بازهم قصد تعرض دارد با چاقو از پشت به گردنش ضربهای زدم واو را کشتم وبعد برای اینکه راز قتل مخفی بماند سرش را بریدم ودرکانال انداختم.
چند کلاس درس خواندی؟تا مقطع ابتدایی
چرا این ماجرای تعرض را به پلیس اطلاع ندادی؟می ترسیدم کریم فیلم را پخش کند.
آیا تو فیلم را دیده بودی؟ نه ندیدم حتی بعد از قتل هم گوشیاش را پیدا نکردم.
در پایان جلسه قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.
گروه حوادث/ اعضای بدن مرد جوانی که در یک کمپ ترک اعتیاد به قتل رسید بود به درخواست خانوادهاش اهدا شد.بهگزارش خبرنگار جنایی «ایران»؛ ساعت 7 صبح دوشنبه 17 تیر مسئولان بیمارستان سینا پس از هماهنگیهای قضایی و به درخواست خانواده مردی 28 ساله که دچار مرگ مغزی شده بود اعضای بدن وی را به افراد نیازمند اهدا کردند.در بررسیهای صورت گرفته مشخص شد که مرد جوان چند روز قبل در یک درگیری در کمپ ترک اعتیاد با ضربهای که به سرش وارد شده دچار مرگ مغزی شده است. به درخواست خانواده این مرد، جسد او برای اهدای عضو از شهرستان ماهدشت در استان البرز به بیمارستان سینای پایتخت منتقل شد. کادر درمانی نیز پس از تأیید مرگ مغزی مقتول و هماهنگی با بازپرس رضوانی از شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران، اقدام به اهدای عضو مرد جوان کردند. همچنین رسیدگی به این پرونده برای شناسایی و دستگیری عاملان این قتل ادامه دارد.
سناریوی آدم ربایی دروغین دختر دانشجو
گروه حوادث/ دختر جوان که از خانه فرار کرده بود برای بازگشت نزد خانوادهاش مجبور به طـــــــــــراحی یک سناریوی آدم ربایی دروغین شد.
بهگزارش خبرنگار جنایی «ایران»، چند روز قبل مرد میانسالی پیش پلیس رفت و در حالی که از ناپدید شدن دخترش خبر میداد گفت: دخترم صبح دیروز برای رفتن به دانشگاه خانه را ترک کرد اما دیگر خبری از او نشد. هر چه با تلفن همراهش نیز تماس میگیرم خاموش است. به سراغ دوستان و هم دانشگاهیهایش هم رفتم اما کسی از میترا خبری ندارد.
با شکایت مرد میانسال بلافاصله به دستور بازپرس جنایی تحقیقات آغاز شد. در نخستین گام کارآگاهان به سراغ بیمارستانها و کلانتریها رفتند اما هیچ رد و سرنخی از میترا بهدست نیامد.
ماجرای آدم ربایی
بررسیها برای یافتن دختر جوان ادامه داشت تا اینکه 72 ساعت بعد پدر میترا دوباره به سراغ پلیس آمد و گفت: دخترم را دزدیده و او را بشدت شکنجه کردهاند. آدم رباها پای او را با چاقو مجروح کردهاند. اما دخترم توانسته فرار کند او ساعاتی قبل با وضعیت جسمی و روحی خیلی بدی خودش را به خانه رساند.
بهدنبال این تماس، تحقیقات ادامه یافت و در نهایت مأموران پلیس با شکایت دختر جوان موفق به دستگیری فرد آدم ربا شدند. شهرام، مرد میانسالی که به این اتهام بازداشت شده بود، گفت: آدم ربایی در کار نیست. من و میترا دوست بودیم روز مورد نظر او را سوار ماشینم کردم و به خانه باغی که در اطراف تهران داشتم بردم. چند روزی باهم بودیم اما وقتی میترا متوجه شد من، همسر و فرزند دارم تصمیم گرفت که مرا ترک کند و به خانه برگردد. اما از آنجایی که رویش نمیشد به خانه برگردد و پاسخگوی سؤالات پدر و مادرش باشد با چاقو پایش را زخمی و شروع به خودزنی کرد. بعد از آن هم راهی خانه شد.
این درحالی بود که پزشکی قانونی نیز اعلام کرد که ضربه چاقو خودزنی بوده است. باتوجه به نظریه پزشکی قانونی، مدارکی که در تحقیقات بهدست آمد و اظهارات مرد میانسال، دختر جوان تحت بازجویی قرار گرفت.
فرار از مجازات
بدین ترتیب دختر جوان که دستش را رو شده میدید به نقشه آدم ربایی دروغین اعتراف کرد و گفت: در تلگرام با شهرام آشنا شدم. به من وعده و وعیدهای زیادی داد و ابراز علاقه کرد. من هم تصمیم به ازدواج با او را داشتم. اما چون شهرام 45 سال داشت به خاطر تفاوت سنی مطمئن بودم که پدر و مادرم با این ازدواج موافقت نمیکنند.
او ادامه داد: برای همین یک روز به بهانه رفتن به دانشگاه از خانه خارج شدم و به خانه باغ شهرام در خارج از تهران رفتم. چند روزی که آنجا بودم متوجه شدم که او زن و بچه دارد. بههمین دلیل تصمیم گرفتم به خانه برگردم. اما از برخورد خانوادهام بشدت میترسیدم. بههمین دلیل تصمیم گرفتم خودم را زخمی کنم و به دروغ به آنها بگویم که مرا ربودهاند و از دست آدم رباها فرار کردهام.
کلاهبرداری از کسبه با پرداخت تلفنی
گروه حوادث/ مرد شیاد که با ارسال پیام جعلی پرداخت پول، از مغازه دارها و سوپرمارکتهای کرج و فردیس سرقت میکرد، دستگیر شد.بهگزارش خبرنگار «ایران»، این پرونده پس از طرح شکایت کسبه فروشگاهها وسوپرمارکتهای این شهرستانها، در دستور کار کارآگاهان پایگاه یکم پلیس آگاهی استان البرز قرار گرفت.
براساس اظهارات مالباختگان، متهم همراه یک زن وارد مغازه شده و پس از خرید کالا و دریافت شماره کارت بانکی فروشنده اقدام به پرداخت پول از طریق موبایل بانک میکرد. او پس از وارد کردن اطلاعات در نرم افزار و نمایش مشخصات صاحب کارت اقدام به گرفتن عکس از صفحه کرده و ادامه عملیات انتقال وجه را متوقف و بانشان دادن تصویر تراکنش به فروشنده وانمود میکرد که پول را به حساب وی واریز کرده است سپس محل را ترک میکرد.
سرهنگ محمد نادربیگی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز گفت: با تشکیل پرونده این سرقت و کلاهبرداری، متهم با تحقیقات گسترده پلیس ردگیری و در حالی که قصد خرید از یکی از فروشگاههای کرج را داشت، دستگیر شد.
وی در بازجوییها به 10 مورد کلاهبرداری با این شیوه اعتراف کرد. بازپرس شعبه 19 دادسرای ناحیه 3 کرج از شهروندانی که به این شیوه مورد سرقت قرار گرفتهاند خواست برای پیگیری شکایت خود به پایگاه یکم پلیس آگاهی استان البرز واقع در کرج - ۴۵ متری کاج - بلوار ولیعصر(عج) - جنب کلانتری ۳۰ اسلام آباد مراجعه کنند.
حمله زنبورهای عسل به مردم فارس
گروه حوادث/ واژگونی کامیون حامل کندوهای زنبورعسل در جاده اقلید به گردنه امامزاده اسماعیل و فرار زنبورها دست کم 23 نفر را راهی بیمارستان کرد.بهگزارش سازمان اورژانس کشور، ساعت 3 و 50 دقیقه بامداد دیروز کامیون حمل کندوهای زنبور عسل بهدلیل نامعلومی در جاده واژگون شد.
هرچند در این حادثه رانندگی کسی آسیب ندید اما واژگونی کامیون سبب سقوط کندوها و رها شدن زنبورهای عسل شد. بر اثر فرار زنبورها بیش از 20 نفر از اهالی منطقه دچار زنبورگزیدگی شده و به بیمارستان انتقال یافتند. بهدلیل حجم بالای زنبورها و احتمال افزایش مصدومان، مراکز درمانی آباده و اقلید در استان فارس نیز به حال آمادهباش درآمدند.
جسد یک زن در کیسه نایلونی
گروه حوادث/ مأموران شهرداری تکههای جسد یک زن را در غرب تهران پیدا کردند.بهگزارش خبرنگار جنایی «ایران»، ساعت 2 بامداد دوشنبه 17 تیر بازپرس کشیک قتل پایتخت در جریان کشف جسد زنی در محدوده تهرانسر قرار گرفت.با اعلام این خبر تحقیقات آغاز و در بررسیهای صورت گرفته مشخص شد که مأموران شهرداری هنگام نظافت خیابان با کیسههای نایلونی روبهرو شدند که آثار خون روی آن دیده میشد. پس از باز کردن کیسهها آنها تکههای بدن زنی میانسال را پیدا کردند و موضوع را به پلیس خبر دادند. به دستور بازپرس جنایی جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات برای شناسایی هویت مقتول و راز گشایی از این جنایت ادامه دارد.
کارشناسان در گفتوگو با «ایران» مطرح کردند
تکثیر اوباش در جامعه مدرن
کامران علمدهی
خبرنگار
چند روز قبل خبر دستگیری یکی از اراذل و اوباش شرق تهران به اتهام قتل در رسانهها و اعترافات وی توجه بسیاری را به خود جلب کرد. اینکه یک مرد قوی هیکل خود را گنده لات محل و شکستناپذیر مینامد و براحتی به خود اجازه میدهد در روز روشن وسط خیابان به هرکسی که به او چپ نگاه کند حمله کرده و در نهایت او را به قتل برساند در جامعه امروزی غیر قابل قبول و عجیب است.
پیشینه حضور اراذل و اوباش و به اصطلاح گنده لاتها در جامعه ما شاید به یک قرن پیش برگردد و امروزه نیز با گذشت زمان و تغییر شیوه زندگی هنوز هم کماکان شاهد حضور این افراد در جامعه هستیم. با این تفاوت که در دهههای قبل حضور آنها چندان تعجب برانگیز نبود اما در جامعه امروزی با توجه به نوع تفکرات مدرن فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مردم وجود چنین افرادی با رفتارهای غیر متعارف به منزله علامت تعجبی در اذهان عمومی تلقی میشود.
شاید به جرأت بتوان گفت که مهمترین عامل وجود و تکثیر این افراد در طول 50 – 60 سال گذشته پذیرش آنها از سوی برخی افراد جامعه است. به طور قطع اگر این افراد مورد توجه قرار نمیگرفتند و مرید و نوچه و رفیق پیدا نمیکردند خیلی قبلتر نسلشان منقرض میشد.
یادمان باشد در جامعهای که هنوز هم بازار شرخرها سکه است و بدون هیچ دغدغهای کسب درآمد میکنند اراذل و اوباش و گنده لاتها بیکار نمیمانند.
البته برخی کارشناسان معتقدند برخورد منعطف پلیس و سیستم قضایی با این افراد شاید یکی از دلایل دیگر ازدیاد آنها باشد. این افراد با اتکا به قدرت بدنی خود بیش از دیگران مستعد ارتکاب جرم هستند بنابراین سیستم قضایی و انتظامی باید بیش از دیگران این افراد را مورد نظارت قرار داده و اعمال و رفتارشان را تحت بررسی قرار دهد.
هر انسان تنومندی اراذل و اوباش نمیشود
دکتر سید حسن حسینی - جامعه شناس- در رابطه با چگونگی شکلگیری شخصیت اراذل و اوباش به «ایران» میگوید: ما آدمها مجرم به دنیا نمیآییم شرایط و وضعیت اجتماعی در جامعه هرکدام از ما را به سمتی سوق میدهد. از سالها پیش دیدگاههای مختلفی در خصوص شخصیت روانی یا بیولوژیکی افراد وجود دارد. مثلاً برخی فرم ظاهری افراد یا ماه تولد را متر و معیاری برای بزهکار بودن تشخیص میدادند اما در حال حاضر ما جامعه شناسان به این نظریهها به گونه دیگری نگاه میکنیم.
وی ادامه میدهد: به طور قطع نمیتوان گفت که هرکسی که تنومند و قوی هیکل است حتماً زورگیر یا مجرم است چراکه اگر همان فرد در بستر مناسبی رشد و پرورش پیدا کند میتواند یک ورزشکار معروف شود یا از تواناییاش در مجموعههایی چون تکاوری، آتشنشانی و... استفاده کند. از اینرو این بستر اجتماعی است که شخصیت افراد را شکل میدهد و وضعیت جسمی و روانی افراد به تنهایی تعیینکننده شخصیت نیست.
این استاد دانشگاه تهران با اشاره به شکلگیری شخصیت اراذل و اوباش در ایران خاطرنشان میکند: ما باید ببینیم که در جامعه ما جوانان با چه کمبودهایی روبهرو هستند که اراذل و اوباش روز به روز در حال افزایش هستند. به اعتقاد من برای اوقات فراغت جوانان به اندازه کافی برنامهریزی و توجه نشده است.
دکتر حسینی در پاسخ به این سؤال که چرا برخی افراد علاقه زیادی به نشان دادن زوربازویشان دارند، میگوید: در جامعهای که زورمندی ارزش محسوب میشود و با قدرتنمایی به آنچه میخواهند میرسند برخی از جوانان هم علاقهمند به داشتن زور بیشتر و پیشبرد اهدافشان چه حق و چه ناحق هستند. این مسأله باعث شده تا باشگاه پرورش اندام نه بهعنوان محلی برای ورزش کردن و ورزیده شدن، که به محلی برای قدرتمند شدن برای ستاندن حق و ناحق بدل شود.
وی همچنین زندگی و رشد افراد در محلههای مختلف شهر را بر تربیت آنها مؤثر دانسته و میگوید: محلههای جرم خیز ما از 50 – 60 سال قبل تاکنون کماکان جرم خیزند. البته این بدان معنا نیست که همه افرادی که در مناطق پایین شهر زندگی میکنند خلافکار هستند و ساکنان شمال شهر درستکار، اما در محلههای جنوب و حومه شهر به سبب عدم تغییر در بافت اجتماعی آن بزه و جرم بیشتر به چشم میخورد و یکی از راهکارهای آن تغییرات ساختاری به لحاظ فیزیکی، اجتماعی و فرهنگی در محلههای جرم خیز است.
دکتر حسینی با ذکر یک مثال در مورد کشور فرانسه تصریح میکند: در یک برههای در حومه شهر پاریس آمار جرم و جنایت افزایش پیدا کرد و جامعه شناسان پس از بررسی و آسیبشناسی منطقه به این نتیجه رسیدند که در محلههای جرم خیز به سبب تراکم جمعیت در برجهای 20 طبقهای که برای کارگران پس از جنگ ساخته بودند، بزه از یک شهروند براحتی به شهروند دیگر منتقل میشود و همین امر باعث شده تا هر روز بر تعداد مجرمان این منطقه افزوده شود. بعد به این نتیجه رسیدند که برجها را خراب کنند و خانهها حداکثر در 4 طبقه ساخته شود تا افراد به جای رشد در ارتفاع در سطح پرورش پیدا کنند. بعد از چند سال جرم و جنایت در آن منطقه کاهش چشمگیری پیدا کرد. همین سیاست در مورد محلههای ما هم میتواند کارساز باشد اما میبینیم که در هیچ دورهای سیاست درستی در خصوص محلههای جرم خیز تبیین و اعمال نشده است.وی اظهار میکند: در هر جامعهای که زور ارزش محسوب شود بسیاری از افراد تمایل پیدا میکنند که بهدنبال این دو شاخصه باشند و اگر هم خودشان در کسب آن موفق نبودند تمایل دارند که تحت حمایت افراد قدرتمند قرار بگیرند. نکته دیگری که به زعم من بسیار حائز اهمیت است، بحث ناامیدی از سیستمهای کنترلی رسمی است. در جامعهای که پیگیری یک پرونده با کندی پیش می رود و بهعنوان مثال یک فرد برای رسیدن به مبلغ یک چک برگشتی باید ماهها پیگیری و هزینه کند افراد زورمندی پدید میآیند که با هزینه کمتر و سرعت بیشتری حق افراد را حتی بهصورت ناحق میگیرند. البته من این شیوه را تأیید نمیکنم ولی بیتوجهی به بسیاری از حقوق به رشد و تکثیر افراد زورمند و خارج از اصول قانونی کمک میکند.
این جامعه شناس در پایان میگوید: تردیدی نداشته باشید که در مجموع اراذل و اوباش افرادی هستند که در بسیاری از زمینهها دچار شکست اجتماعی شدهاند و تلاش میکنند با زور بازو و حتی اعمال قدرت بهصورت مجرمانه و شبه مجرمانه توجه دیگران را جلب کنند و با هر عملکرد خشنی طرفداران و مریدانی راجلب کنند تا بتوانند بهصورت ظاهری شکستهای سنوات گذشتهشان را مستتر کنند.
عفو باعث جریتر شدن برخی مجرمان میشود
امیر صادقیزاده- وکیل پایه یک دادگستری در رابطه با تناسب جرایم و مجازات و همینطور قانون مجازات اسلامی به «ایران» میگوید: هر فردی که جرمی را مرتکب میشود به تناسب آن مجازات میشود. حال ممکن است این فرد در آینده بازهم دست به جرمی بزند و استعداد بزهکاری را داشته باشد با این حال قانونگذار به قاضی این اجازه را نداده که اگر مجرم مستعدی را دید مجازات سنگین تری را برای یک جرم سبک در نظر بگیرد. هر فردی جدا از مجرم بودن یا نبودنش یک شهروند است و قانونگذار هم بر این مسأله تأکید داشته است.
این کارشناس ارشد حـــــــــــقوق جزا و جرم شناسی در ادامه میافزاید: اگر قاضی متوجه شود که فرد سابقه دار است آن هم بر اساس قانون میتواند مجازات سنگین تری را برایش در نظر بگیرد. ضمن اینکه اگر قاضی در هنگام رسیدگی به پرونده متوجه شود که او به لحاظ جرم شناسی بیمار است برای او پرونده شخصیتی تشکیل میدهند تا به او با نظارت بیشتری توجه شود و اعمال و رفتار مجرمانهاش رصد شود.
این کارشناس ارشد حقوق خصوصی در پاسخ به این سؤال که چرا افرادی مثل حسین غول و... با وجود مستعد بودن در بروز جرایم میتوانند بهصورت آزادانه در جامعه زندگی کنند و آیا این اشکال از قوانین است، تصریح میکند: قانون مجازات اسلامی با خلأ همراه بود اما در سال 92 تغییراتی در آن به وجود آمد که قابل قبول است. ما در بحث قوانین اشکال نداریم اشکال کار ما در اجرای قوانین است که در برخی از مواقع قوانین بدرستی اجرا نمیشوند.
صادقیزاده در جواب این پرسش که چرا مجرمان سابقه دار هراسی از زندان یا محکومیتهای سنگین ندارند، عنوان میکند: بسیاری از مجرمان در اولین حکم با هراس رفتن به زندان مواجه هستند اما بعد از ورود به ندامتگاهها ترسشان میریزد و دیگر نگرانی بابت رفتن مجدد به زندان ندارند. مسأله بعدی عفو و بخشودگی هاست که بسیاری از مجرمان را مجاب کرده که به اندازه محکومیتشان در زندان نمیمانند و با عفو آزاد میشوند. این در حالی است که اگر یک مجرم سابقه دار بداند که وقتی حکمی صادر میشود باید تا انتها محکومیت اش را بگذراند برای فرار از حبس یا زندانی شدن طویل المدت احتیاط بیشتری در اعمال و رفتارش دارد.
وی در پایان میگوید: اگر یک مجرم و اطرافیانش بدانند و بشنوند که وقتی شخصی جرمی را مرتکب شده به شدیدترین وجه و قاطعیت با او برخورد میشود هیچگونه گذشتی هم وجود ندارد مطمئن باشید تأثیر بسیار زیادی در کاهش جرایم دارد وگرنه وقتی یک نفر مرتکب جرمی شد و بعد از شش ماه هم با رضایت یا عفو و بخشودگی آزاد شد او به احکام صادره خیلی جدی نگاه نمیکند.